طاها طاها ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره
مامانمامان، تا این لحظه: 51 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره
بابا فرامرزبابا فرامرز، تا این لحظه: 61 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
وبلاگوبلاگ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

طاها پسر خوب مامان

داستان حیوانات

سلام کسی این داستان را نخوند و معنی لغت ها رو برای ما نفرستاد .  البته خودم پراگراف اول رو خوندم و تعدادی لغت نوشتم براتون اینجا می نویسم   امیدوارم که مورد استفاده شما قرار بگیره . هروز یک پاراگراف رو میخونیم . مزرعه farm روزگاری Once   مسابقه contest حیوانات animals   یک روز ...
25 فروردين 1398

داستان حیوانات

من و طاها با هم داریم زبان می خونیم امروز میخواهیم با هم یک داستان جدید بخونیم .داستان رو اینجا میزام  تا بعد از خوندن لغات های سخت و جدید رو هم می نویسم . داستان حیوانات :   Once there was a farm. Many animals lived there. One day, they had a contest in the yard. They were going to race from the barn to the farmer’s garage. The barn and the garage were far apart. It would be a long race. The winner qualified to win a bag full of apples as an award. روزی روزگاری یک مزرعه ای وجود داشت. حیوانات زیادی در آنجا زندگی می کردند یک روز مسابقه ای در محوطه مزرعه برگزار کردند. آنها قصد داشتند از انبار غله  تا...
25 فروردين 1398

شروع مجدد

سلام دوستان امروز دومین روز مدرسه بعد از تعطیلات عید است خیلی عالی بود . طاها ورزش داشت . البته امتحان اجتماعی هم داشت که معلم آنها امتحان نگرفت . طاها معلم خصوصی داره . امروز ساع 2.30 آمد به طاها درس ریاضی داد . فردا امتحان ریاضی دارد .  طاها بعد از درس ساعت 4 با پدرش رفت سر کار . ساعت 7 آمد برایم ساندویج مرغ آورد .  
19 فروردين 1398

تبریک سال جدید

سلام من امروز تازه شروع کردم به نوشتن مطلب جدید در وبلاگ . سال جدید را به همه تبریک می گم . امسال ما عید خالی از مادر بزرگ بود . مادربزرگ پدری من 20 روز قبل عید فوت کرده بود و مادر بزرگ مادری من هم در استرالیا بود . دایی ام استرالیا و خاله ام آمریکا زندگی میکنند . ما کسی را نداشتیم امسال ولی پدر و مادر مهربانم بودند خدارا شکر می کنم خدا جون همه پدر ومادر ها رو سالم و شاد در کنار فرزندانشان نگه دار . دوستت دارم خدایا
13 فروردين 1398
1